آرتاآرتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
آنیاآنیا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

گل پسر مامان و بابا

آرتا و دستگاه فتوتراپی

وقتی آرتا جون روز  چهارم تولدش با مامان جون و عمه رفت دکتر، آقای دکتر گفت که ارتا زردی داره. یکی دوروز براش دارو داد اما شدت زردی کمتر نشد و مجبور شدیم از دستگاه فتوتراپی برای کاهش زردی گل پسر استفاده کنیم. آرتا ناناز من پسر خوبی بود و زیر دستگاه زیاد اذیت نکرد. بعد از دو شبانه روز سر کردن در زیر دستگاه، بازم اقای دکتر دوباره برای آرتا جون دارو نوشت تا باقیمانده زردی هم بره. ...
6 مهر 1392

این منم آرتا

من گل پسر مامان و بابا ، آرتا خان گل گلاب در تاریخ 2/5/92 ساعت 9 صبح در بیمارستان شمس تبریز متولد شدم. همه از اومدنم به این دنیا خوشحال بودن بخصوص مامانم که اشکاش از دیدن من جاری بود. ...
19 مرداد 1392

تخت وکمد گل پسرم

دیروز ظهر سرویس خواب پسرم رو آوردن و نصب کردن. تخت گل پسر رو گذاشتیم تو اتاق خواب خودمون چون قراره فعلا تو اتاق خواب مامان و بابا بخوابی. انشالا بزودی عکس میگیرم و عکس هارو تو وبلاگت میزارم عزیزم.
6 خرداد 1392

مادر

عاقبت در يك شب از شبهاي دور /كودك من پا به دنيا مينهد آن زمان برمن خداي مهربان / نام شورانگيز مادر مينهد آن زمان طفل قشنگم بيخيال/ در ميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطر پاك ياس ها/ در مشام جان من پيچيده است آن زمان ديگر وجودم مو به مو / بسته با هستي طفلم ميشود آن زمان در هر رگ من جاي خون / مهر او در تار و پودم ميشود ميفشارم پيكرش را در برم / گويمش چشمان خودرا باز كن همچو عشق پاك من جاويد باش / در كنارم زندگي آغاز كن ميگشايد نور چشمم ديدگان / بوسه ها از مهر بر رويش زنم گويمش آهسته اي طفل عزيز / ميپرستم من تورا مادر منم ...
26 ارديبهشت 1392

روز آغاز وبلاگ گل پسر

امروز من تصمیم گرفتم برای گل پسرم که انشالا کمتر از دو و نیم ماه دیگه مهمون عزیز خونه ما میشه وبلاگ درست کنم تا خاطراتش اینجا ثبت بشه. پسر گلم امیدوارم صحیح و سالم بیای پیشمون و من  خاطرات گلم رو اینجا بنویسم.
22 ارديبهشت 1392